ماه غمگین ماه سرخ


نویسنده: رضا جولایی

دسته بندی: بزرگسال

ناشر: چشمه

زبان : فارسي نوبت چاپ : 8 تعداد صفحات : 0
ویژگی‌های کالا
وزن کد کالا سال چاپ سایز / قطع نوع جلد شابک
0 348360 1402 رقعي شوميز 9786220105817
قیمت :

تومان 148,000

تعداد : + 1 -

مشاوره مشاوره برخط خرید کتاب
به صورت آنلاین
پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
برای سهولت در خرید شما
ضمانت بازگشت کالا ضمانت بازگشت کالا
هفت روز پس از تحویل
ارسال سریع و ارزان ارسال سریع و ارزان
به سراسر ایران

کتاب «ماه غمگین، ماه سرخ» اثر دیگری از رضا جولایی، نویسنده ی توانمند کشورمان است. او در آثارش به نوعی یک واقعه را از دل تاریخ بیرون می کشد، با قدرت خیال به آن پر و بال می دهد و داستان گونه روایتش می کند. این کتاب هم درباره ی پنج روز پایانی زندگی میرزاده ی عشقی، شاعر آزادی خواه و روزنامه نگار رادیکال دوره ی مشروطه است. اتفاقات داستان در بین روزهای هشتم تا سیزدهم تیر 1303 در جریان هستند. کتاب با پریشانی شاعر بعد از خوابی آشفته آغاز می شود. خواب دیده که می خواهند او را هم مانند بسیاری از چهره های آزادی خواه از بین ببرند. می خواهد خودش را از مهلکه نجات دهد و در این میان، آدم های تخیلی و تاریخی زیادی سر راهش قرار می گیرند: زنی که در خانه اش کار می کند، ملک الشعرای بهار، رضا خان، یک ارمنی مهربان و... هنر جولایی در این است که برای درک داستان اشراف به وقایع تاریخی آن روزگار ضرورتی ندارد؛ چون میرزاده دیگر قهرمان داستان اوست؛ نه فقط یک شخصیت تاریخی. کتاب «ماه غمگین، ماه سرخ» به کوشش نشرچشمه منتشر شده است. در بخشی از متن این کتاب آمده است: «سرش را بیرون می آورد. وحشت کرده، دستی به صورت می کشد. نفس نفس می زند. به خود می گوید: من زنده ام، هنوز دیر نشده ... به یاد جمله ای می افتد: مرگ است که به زمان ارزش می دهد. زمان را جدی بگیر. خوابت یک هشدار بود. الهام بود. بلند شو تا دیر نشده جل وپلاست را جمع کن، برو از این شهر داغ دم کرده ی خشک، برگرد به میان تپه های سبز موطنت. دیوانه ای؟ می خواستی چه بشوی؟ شهره ی آفاق؟ چه بکنی؟ می خواستی کمر سردارسپه را بشکنی؛ اگر هم بتوانی جانت را می گذاری بر سر این مهم، و بعد چه می شود؟ آب از آب تکان نمی خورد. می افتی در سیاه چال های نظمیه. جانت را با منقاش از تن بیرون می کشند. از دست هیچ کس کاری ساخته نیست. هیچ کس نمی تواند قدمی پیش بگذارد، نه وکلای اقلیت، نه روزنامه چی ها. سروصدایی بلند می شود و زود فروکش می کند. همه خسته شده اند. نوزاد نارس مشروطه سر زا رفت. مردم خسته شده اند و بی اعتنا و قلدرها عاشق جماعت بی اعتنا هستند...»

تا کنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...